۱۳۹۱ خرداد ۵, جمعه

بخش دوازدهم (4): چرخۀ مرگهای متوالی در قرآن





معنی « الجحیم » چیست؟




در ادامۀ بحث در قسمت گذشته ، قرآن در آیۀ دیگری " عذاب " را به « عذاب الجحیم » توصیف نموده است:
 

لایذوقون فیها الموت الا الموته الاولی و وقهم عذاب الجحیم ذلک هو الفوز العظیم

الدخان -
56 

چرا؟! و آیا در آیۀ فوق می توانست « عذاب الجهنم » بیآید؟ جالب توجه اینکه مهمترین کاربرد واژۀ 
« الجحیم » در دو سوره های صافات و دخان آمده که مباحث این بخش در همین دو سورۀ مذکور می باشد. مشخصا در رابطه با موضوع " موت الاولی " در سورۀ صافات 4 بار و در سورۀ دخان 2 بار«الجحیم» در جای مناسب خود آمده است. 


تفاوت جهنم و جحیم

قرآن جایگاه عذاب را در دو مفهوم « جهنم » و« جحیم »
توصیف می نماید. مفسران معنی آن دو را مترادف هم قرار داده اند. ولی ظاهرا میان آن دو؛ تفاوتهای مهمی است:

الف - « جهنم » اسم " عام " است که همۀ عوالم یعنی " عالم دنیا " ، " عالم برزخ " و " عالم آخرت " را دربرمی گیرد. ولی در قرآن « جحیم » اسم " خاص " است. آن نوعی از« جهنم » پس از بعثت انسانهاست. بنا بر این
« جحیم » را باید به " جهنم بعثت " محدود نمود:

ء اذا متنا و کنا ترابا وعظاما ء انا لمبعوثون او اباونا الاولون قل نعم...احشروا الذین ظلموا و ازواجهم...فاهدوهم الی صراط الجحیم
الصافات - 16الی23

 

ب - تفاوت دیگر آنکه « جهنم » - بخاطر" عام " بودن - جایگاه هم " انسان " و هم " جن " می باشد:

ولکن حق القول منی لاملان جهنم من الجنه و الناس اجمعین
السجده - 13

 

اما ظاهرا در قرآن « جحیم » تنها برای " انسان " آمده است.

پ - در قرآن 6 بار« اصحاب الجحیم » آمده ولی هرگز« اصحاب جهنم » نیامده است. شاید بخاطر اینکه لفظ « اصحاب » در قرآن اشاره به گروهی خاص و معین دارد. بنا بر این نمی تواند به همراه مفهومی عام  و کلی چون « جهنم » بیاید.

ث - تفاوت دیگر " دیدن جحیم " در قرآن است. در حالیکه هرگز از " دیدن جهنم " در قرآن سخنی نیامده است:

کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم ثم لترونها عین الیقین
التکاثر- 4الی7


و برزت الجحیم لمن یری

النازعات - 36

و یا در قرآن بارها « نار جهنم » (آتش جهنم) آمده است. ولی هرگز « نار الجحیم » نیآمده است. شاید آن بدین خاطر باشد که مفهوم « نار » در لفظ
« جحیم » نهفته است. چنانکه کمی پائین تر نشان خواهم داد.

انتخاب واژه ها و عبارات در قرآن بر اساس حکمت تعلیم و هدایت است. پرسش این است که چرا از 6 مورد در سورۀ صافات و دخان که
در بارۀ موضوع خاص این بخش می باشد ، حتی یک بارهم بجای 

« جحیم »؛ « جهنم » نیآمده است؟


واقعیت این است که در آیۀ 56 از سورۀ دخان میان « الجحیم » و « الموته الاولی » ارتباط مستقیم و متقابلی وجود دارد. یعنی منظور از « الموته الاولی » در آیات مربوط به مقربون " آخرین مرگ دنیوی " می باشد. آنان در بهشت عدن جاویدان خواهند بود و هرگز از آنجا اخراج نمی شوند تا ، با بازگشت به حیات دنیا ، مرگ دیگری را بچشند. در نتیجه آنان برای همیشه از " عذاب " رهائی یافته اند. اما کافران در چرخۀ مرگ و زندگی دچار عذاب می شوند. پس « عذاب الجحیم » بمعنی " چرخۀ عذاب دهندۀ مرگ و زندگی " است.


تقابل جحیم با خُلد

نکتۀ ظریف اینکه " جحیم " در مقابل خودِ " بهشت " نیست بلکه بیشتر در مقابل "خُلد" یا "جاودانگی" آن است. بدین جهت در قرآن هیچگاه سخنی با این مضمون نیامده است:

الجحیم خالدین فیها

آنها در " جحیم " جاودان خواهند بود.

اما آنگاه که قرآن در صدد تقابل نفسِ " جهنم  و بهشت " است دیگر واژۀ « الجحیم » بکار نمی آورد بلکه - بعنوان مثال - می گوید:

الجنه خالدین فیها
هود - 108

جهنم خالدین فیها
النساء - 169


تقابل " جحیم " با " خُلد " را می توان بخوبی در آیات ذیل مشاهد نمود:
 

جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین و الذین کفروا و کذبوا بایاتنا اولئک اصحاب الجحیم
المائده - 85,86

پاداش نیکوکاران بهشت هائی است که در پائین آن رودهائی جریان دارند. آنان در آنجا جاودانند. اما کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را انکار کردند ، آنان به " جحیم " تعلق خواهند داشت.


زیرا ارزش " بهشت " در " جاودانگی " آن است و خروج از بهشت عین " جهنم " است. بنا بر این عبارت « اصحاب الجحیم » مقابل صفت « خالدین فیها » است نه نفس « جنات ». درغیر اینصورت بهتر بود یا می بایستی واژۀ " جهنم " را استفاده می نمود تا " جهنم جاوید " در مقابل " بهشت جاوید " قرار گیرد.


 
وقهم عذاب الجحیم

واژۀ " وق " بمعنی " نگه داشتن " است که با واژۀ معروف " تقوا " همریشه می باشد. عبارت مذکور در بالا سه بار در قرآن آمده است:


الف - فاغفرللذین تابوا و اتبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم ربنا و ادخلهم  جنات عدن...ذلک هو الفوز العظیم...ان الذین کفروا...قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل
المومن - 7الی11
 

(حاملان عرش): پروردگارا کسانیکه توبه کردند و راه تو را می پیمایند بیآمرز و آنها را ازعذاب جحیم نگه دار! پروردگارا آنها را وارد بهشتهای عدن بگردان...این است آن پیروزی بزرگ...اما کسانیکه کفر ورزیده اند...می گویند: پروردگارا ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی. حالا ما به گناهان خود اعتراف می کنیم. پس آیا راه بیرون رفتی از این " چرخه " وجود دارد؟

 از آنجائیکه « جنات عدن » همان " بهشت جاویدان " است که کسی از آن خارج نمی شود ، بنا بر این نتیجه گیری ذیل حاصل می گردد:

امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین = عذاب الجحیم


آیات دیگر در ذیل در بیان آن است که گروه خاص " متقین " از «
عذاب الجحیم » نگه داشته شده اند و در امان هستند:


ب -
ان المتقین فی مقام امین
...لایذوقون فیها الموت الا الموته الاولی و وقهم عذاب الجحیم
الدخان - 51 الی 56


پ
- ان المتقین فی جنات و نعیم فاکهین بما اتاهم ربهم و وقاهم ربهم عذاب الجحیم

الطور - 17 , 18



می بینیم " جحیم " در مقابل " بهشت جاویدان " می آید. و مفهوم « خُلد » یا " جاودان " که قرآن آن را برای دستۀ خاص " مقربون " و " متقین " اختصاص داده ، دلالت بر این دارد که گروههای دیگری هستند که لااقل برای مدتی در " بهشت موقتی " خواهند بود و سپس از آنجا اخراج می گردد. اما بکجا ؟ قطعا باید " زندگی دنیا " باشد. زیرا سرنوشت پدر و مادر نخستین بشریت ، یعنی آدم و حوا ، چنین بود. و قرآن به تمامی بشریت هشدار داده که مراقب باشند تا تجربۀ آن دو را تکرار نکنند!

یا بنی ادم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه
الاعراف -  27 


در مقابل بهشتی دیگری است که دیگر کسی از آن اخراج نمی گردد:


ان المتقین فی جنات و عیون ادخلوها بسلام امنین
...و ما هم منها بمخرجین 

الحجر - 45الی48 
براستی که متقین در بهشتها و چشمه سارها خواهند بود. پس بسلامتی و با امنیت کامل داخل آنجا شوید...و آنها از آنجا خارج شدنی نیستند!

 

لتردین یا بازگشت به دنیا

قرآن در مقابل عبارت «
وقهم عذاب الجحیم » که برای بهشتیان متقی آمده ، برای کافران اما عبارت 

« لتردین » بمعنی " سقوط " را می آورد:  

قال لائل منهم انی کان لی قرین یقول ء انک لمن المصدقین ء اذا متنا وکنا ترابا وعظاما ء انا لمدینون قال هل انتم مطلعون فاطلع فراه فی سواء الجحیم قال تالله ان کدت لتردین ولولا نعمه ربی لکنت من المحضرین افما نحن بمیتین الا موتتنا الاولی و ما نحن بمعذبین ان هذا لهو الفوز العظیم
الصافات -
51 الی 60
یکی از مقربین بهشتی رو به دیگر بهشتیان گفت: من دوستی در دنیا داشتم که از من پرسید: آیا تو واقعا باور می کنی که وقتی ما مُردیم و خاک و استخوانی شدیم ، جزای اعمال خود را می بینیم؟! اینک آیا شما اطلاعی از آن دوست من دارید؟ پس آنان او را در وسط " جحیم " دیدند! سپس سوال کننده گفت: به خدا سوگند که او نزدیک بود مرا هم به ورطۀ سقوط کشاند. براستی که اگر نعمت پروردگارم نبود الان جزو محضرین بودم. پس آیا ما پس از این مرگ قبلی مان ، دیگر نمی میریم؟! و عذاب نمی کشیم؟ براستی که این است آن پیروزی بزرگ.

 
اکنون معلوم می شود که چرا درباره آن کافری که بسوی « الجحیم » رفته عبارت « لتردین » آمده است. این واژۀ - بنا بر تفسیرالمیزان - از مادۀ " ارداء " به معنی " سقوط  از مکانی بلند " است.
بنا بر این از آنجائی که عالم برزخ در آسمان (بالا) و عالم دنیا در زمین (پائین) قراردارد ، بنا بر این « لتردین » نیز در اینجا دلالت بر این دارد که « الجحیم » بمعنی " جهنم دنیا " است.

« جحیم » در دنیا !

در قرآن هرگز « جهنم » منتسب به " انسان " نشده است. مثلا کسی در دنیا دیگری را تهدید به انداختن در
« جهنم » ننموده است. اما جالب توجه اینکه « جحیم » بعنوان " جهنم دنیوی " منتسب به انسان آمده است!

قالوا ابنوا له بنیانا فالقوه فی الجحیم
الصافات - 97
 

گفتند بنای بلندی بسازید و او (ابراهیم) را در " جحیم " (آتش) اندازید.

این صریحترین آیه ای است که « الجحیم » بعنوان " جهنم دنیوی " در قرآن آمده است. اکنون با توجه به اینکه آن با (الف لام) معرف آمده ، جا دارد پرسید که فرق میان آن با « الجحیم » در" آیات آخرت " چیست؟ چرا قرآن در این آیه از واژۀ « الجحیم » استفاده کرده و بجای آن، عبارت « جهنم » نیاورده؟ و چرا انتخاب چنین واژه ای درست درسورۀ صافات که در آن بیشترین دفعات یعنی 5 بار از واژۀ « الجحیم » بعنوان " عذاب آخرت " استفاده شده ، آمده است؟

چنین انتخابی تنها یکبار در سراسر قرآن آنهم در سورۀ صافات ، ملاک چیستی « الجحیم » در دیگر آیات است. چگونه می توان هم معتقد بود که انتخاب واژه ها وعبارات در قرآن بر اساس حکمت و هدایت است و هم از کنار انتخاب مذکور بدون تامل گذشت؟


 
نتیجه گیری

یقولون ء انا لمردودون فی الحافره ء اذا کنا عظاما نخره قالوا تلک اذا کرّه خاسره فانما هی زجره واحده فاذا هم بالساهره...و برزت الجحیم لمن یری فاما من طغی و اثر الحیوه الدنیا فان الجحیم هی الماوی
النازعات - 10الی39
 

می گویند که وقتی استخوان پوسیده شدیم ، آیا ما دوباره به درون حفره و گودال بازگشت خواهیم کرد؟ در اینصورت چنین بازگشت و تکراری خسارت بار و زیان آوری خواهد بود. فقط با یک نهیب به " زمین " باز می گردند...و " جحیم " خود را برای آنکه می بیند آشکار می گردد. پس کسی که طغیان کند و آثار و وابستگی زندگی دنیوی در او باشد حتما جایگاه او " جحیم " خواهد بود.

در تفاسیر منظور از " حفره " و " گودال " ، " زمین دنیا " آمده است. امام معصوم (ع) با تعبیر بسیارعالی مُراد از " بازگشت به حفره " را " بدن جدید " معرفی نموده است:
 
تفسیر قمی فی روایه ابی الجارود عن ابی جعفر(ع) قوله
ء انا لمردودون فی الحافره » یقول: فی الخلق الجدید و اما قوله فاذا هم بالساهره » و الساهره الارض کانوا فی القبور فلما سمعوا الزجره خرجوا من قبورهم فاستووا علی الارض.

عبارت «
اثر الحیوه الدنیا فان الجحیم هی الماوی » در آیات فوق به روشنی نشان می دهد که کسانیکه تحت تاثیرات و وابستگیها و کشش و جاذبۀ زندگی دنیوی هستند ، جایگاه آنها " جحیم " یا " دردها و رنجهای زندگی در دنیا " خواهد بود. شدت کشش و فریبندگی " زندگانی دنیا " چنان است که آنان قادر نخواهند بود از آن خارج شده و خود را رها و آزاد نمایند. در واقع اینان خود " آتش جحیم " را انتخاب کرده اند:
 
وماویکم النار...وغرتکم الحیوه الدنیا فالیوم لایخرجون منها
الجاثیه - 34,35
 

و جایگاه آنان آتش است...و زندگی دنیا آنها را فریب داده. پس امروز از آن خارج نمی شوند!




رابطۀ عشق و حشر

بنا بر روایات کسیکه به هر چیزی " عشق " داشته باشد در روز قیامت با آن محشور خواهد شد. حتی اگر آن " سنگ " باشد! و یا در روایتی دیگر چنین آمده است: 

عن النبی (ص) : من احب قوما حشر معهم من احب عمل قوم اشرک فی عملهم
بحار, ج65, ص131
 

کسی که مردمانی را دوست داشته باشد؛ با آنها محشور خواهد شد. و کسی که کارهای مردمانی را دوست داشته باشد؛ در عمل آنها؛ شریک است.

اینگونه روایات مطابق آموزشهای قرآن است. بعنوان نمونه کافر کور دل ، در قیامت ، کور محشور می گردد:

و نحشره یوم القیمه اعمی قال رب لم حشرتی اعمی
طه - 124 ,
125 


زیرا اینان به " کوری " عشق می ورزیدند!

فاستحبوا العمی
فصلت - 17


بنا بر این مقصود آیاتی مانند آیات ذیل نیز باید همین قائده باشد که عشق به زندگی دنیا ، در روز قیامت باعث حشر در زندگی دنیا خواهد شد:


ویل للکافرین من عذاب شدید الذین یستحبون الحیوه الدنیا علی الاخره 

 ابراهیم - 2,3
هشدار به کافران از رنجی دردناک و سخت. آنانیکه همواره عشق زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند.

در نتیجه:


فاما من طغی و اثر الحیوه الدنیا فان الجحیم هی الماوی 

النازعات - 37 الی 39

پس کسی که طغیان کند و آثار زندگی دنیوی در او باشد ، حتما جایگاه او " جحیم " خواهد بود.


اما همانطوریکه عشقِ به کور دلی در بازگشت به زندگی دنیا باعث " نابینائی جسمی " می گردد ، عاشقِ زندگی دنیوی نیز در " شرایط درد و رنج زندگی دنیا " که بخشی از " جحیم " است محشور خواهد شد.

احشروا الذین ظلموا و ازواجهم  وما کانوا یعبدون من دون الله فاهدوهم الی صراط الجحیم 

الصافات - 23
کسانیکه ستم کرده اند و هم پیمانان آنها و آنچه را غیر از خدا؛ معبود خود گرفته بودند را مستقیما بسوی عذاب دنیوی (جحیم) هدایت می شود.





تفاوت توفی با موت در قرآن


در قرآن هر " موتی " ، " توفی " است ولی وقتی قرآن از توفی خواص از مومنین یا مخلصین و مقربون سخن می گوید ، منظور " آخرین موت "  است . 

در آیات ذیل مومنان دعا می کنند که تا توفی ابرار را داشته باشند. چرا ؟ زیرا گروه ابرار کسانی هستند که پس از گذراندن چندین مرگ و زندگی بالاخره به درجۀ رهائی از چرخۀ تناسخهای متوالی رسیده اند .

ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان امنوا بربکم فامنا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار...لکن الذین اتقوا ربهم لهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها نزلا من عندالله و ما عندالله خیر للابرار
آل عمران - 193 الی 198 



بدین خاطر در این آیات نیز گروه ابرار در مقابل کسانی هستند که محکوم به عذاب جحیم یا چرخۀ عذاب دهندۀ مرگ و زندگی شدند!


ان الابرار لفی نعیم و ان الفجار لفی جحیم
الانفطار - 13 ، 14

و بالاخره این آیات آنان را جزو مقربون شمرده:


كَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِيمِ ثُمَّ يُقَالُ هَـٰذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ  وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ كِتَابٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ
 المطففين - 7 الی 21

از سوئی دیگر تنها پیامبری که در قرآن صریحا بعنوان یکی از مقربون نام برده شده عیسی می باشد 

عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ
آل عمران - 45


بنا بر این وقتی قرآن می گوید:

ياعيسى إني متوفيك و رافعك إلي 

یعنی عیسی با " آخرین موت " از دنیا رحلت نمود . او دیگر " موتی " نخواهد داشت:

لایذوقون فیها الموت الا الموته الاولی و وقهم عذاب الجحیم ذلک هو الفوز العظیم 
الدخان - 56


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر