۱۳۹۱ مرداد ۲, دوشنبه

بخش پانزدهم (1): تولد دوباره در قرآن



بشارت « تولد دوباره » در قرآن


از بحثهای اخیر؛ نتیجۀ ذیل را؛ بترتیب از آیات 56 و 159 از سورۀ بقره؛ بدست آوردیم:

ثم خلقنا مثلکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون!

انی یحی هذه الله بعد موتها فاماته الله عام ثم خلق مثله!



پس آنچه برای آن شخص رهگذر در معمای بزرگ قرآن؛ اتفاق افتاده بود؛ نه آزمایش بود و نه آموزش! بلکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته بود و همچون همراهان هلاک شدۀ موسی (ع)؛ بنا بر " قانون عمومی معاد "؛ در بدن جدیدی؛ دوباره آفریده شد. و این دو وقایع؛ دقیقا بر اساس اصل تئوریک قرآنی بوقوع پیوست:



و قالوا ء اذا کنا عظاما و رفاتا ء انا لمبعوثون خلقا جدیدا... فسیقولون من یعیدنا قل الذی فطرکم اول مره...و یقولون متی هو قل عسی ان یکون قریبا یوم یدعوکم فتستجیبون بحمده و تظنون ان لبثتم الا قلیلا!
الاسراء -  49,51
و گفتند: " وقتی استخوان و متلاشی شدیم؛ آیا ما در بدن جدیدی آفریده می شویم ؟...چه کسی ما را باز می گرداند"؟ بگو! آنکسی که شما را؛ بار اول بطور فطری(طبیعی) آفرید!..و می گویند که این چه وقتی است؟ بگو؛ شاید آن نزدیک باشد. آنوقت که شما را بخوانند؛ شما او را با حمد و شکر(؟!) اجابت می کنید و گمان می کنید که جز اندک زمانی (در برزخ) اقامت نداشتید!

تذکر: عبارت « بحمده »؛ که مطابق و موافق با « لعلکم تشکرون » در مورد بعثت همران موسی (ع) می باشد نیز؛ دلالت بر نعمت گرانبهای " فرصت جدید " دارد که؛ خداوند بر خود واجب نموده است.
و در ادامۀ بحثها پیرامون دو آیۀ مورد نظر؛ به تفصیل توضیح دادم که؛ خلقت جدید آنها می بایستی از طریق " تولد " بوده باشد. اما اکنون نوبت آن رسیدۀ است که بطور مستقل و مستقیم " تولد دوباره در قرآن " را؛ نشان دهم .  و از آنجائیکه محور اصلی بحثهای اخیر؛ " خلقت جدید " بود؛ و همچنین نظر به اهمیت ویژۀ عبارت کلیدی « خلق جدید » در آیات قیامت و معاد؛ به همین مناسبت؛ از آن شروع می کنم.

کشف معنی « خلق جدید » در قرآن


در طول قرنها علما و فلاسفه ها و مفسران تاریخ اسلام؛ نظریه های گوناگون و مختلفی را در معنی 
« خلق جدید » ارائه داده اند. برخی آن را بدن جدیدی از مادۀ " عالم آخرت " پس از پایان و انقراض 
" عالم دنیا "؛ در قیامت دانستند. برخی دیگر آن را کالبد روحانی جدیدی؛ در عالم روحانی پس از مرگ؛ گفته اند. دسته ائی هم آن را بازسازی جسد های بخاک و استخوان مبدل گشته یا همان بدن های قبلی؛ گمان بُردند.
اما آن هر چه باشد؛ یک چیز مسلم است که؛ هیچکسی نظریۀ خود را قطعی و عین حقیقت نمی داند. بنا بر این باید اعتراف کرد که معنی و مصداق « خلق جدید » در طول تاریخ؛ همچنان مبهم باقی مانده است. این در حالیست که همواره تاکید بر این بود که معانی صحیح واژگان و عبارات قرآن را؛ باید از کاربُرد آنها؛ در خود قرآن یافت. پس برای یافتن معنی و مقصود « خلق جدید »؛ راهی جز بازگشت به قرآن وجود ندارد. در اینجا کوشش شده تا شاید برای نخستین بار معنی واقعی و قطعی « خلق جدید » بروش تفسیر ساختاری بدست آید.

معاد طولی (طبیعی) و معاد عرضی (اجتمائی)

از آیات قرآن چنین بر می آید که قرآن به دو " قیامت در طبیعت " و " قیامت در اجتماع " معتقد است. اجازه دهید که اولی را " معاد طولی " و دومی را؛ " معاد عرضی " در نظر گیریم. منظور از 
" قیامت در طبیعت " یا " معاد طولی "؛ در مورد انسان؛ بعثت و آفرینش مجدد او پس از مرگ می باشد. اما مُراد از " قیامت در اجتماع " یا " معاد عرضی "؛ این است که خداوند جوامع ستمگر را؛ با عذاب مهلک خود نابود می گرداند:

ولایزال الذین کفروا فی مریه منه حتی تاتیهم الساعه بغته او یاتیهم عذاب یوم عقیم
الحج - 55
کافرانی تا زمان هلاکت و نابودیشان و یا تا زمانی که در عذاب جبران ناپذیری قرار می گیرند؛ همچنان در شک و تردید خواهند بود.
 

ولا یزال الذین کفروا تصیبهم بما صنعوا قارعه او تحل قریبا من دارهم حتی یاتی وعد الله ان الله لا یخلف المیعاد
الرعد - 31
کسانی که کفر می ورزند؛ پیوسته بخاطر اعمالشان به مصیب کوبنده و خُورد کننده ای گرفتار می شوند و یا آن در نزدیکی محل آنها اصابت می کند تا وعدۀ (نهائی) خدا سر رسد و قطعا خدا پیمانش را زیر پا نمی گذارد.


کذبت ثمود وعاد بالقارعه فاما ثمود فاهلکوا بالطاغیه و اما عاد فاهلکوا بریح صرصر عانیه
الحاقه - 4 الی 6
قومهای ثمود و عاد " قیامت " را انکار کردند. پس ثمود با عذاب طغیان نابود شد و عاد با طوفان.

« القارعه » همچون 
« الساعه » از عناوین مخصوص " روز قیامت " است. مانند:


القارعه ما القارعه و ما ادراک ما القارعه یوم یکون الناس کالفراش المبثوث
القارعه - 1 الی 4
کوبنده! چیست آن کوبنده؟! و تو از آن چه درکی داری؟ زمانی که انسانها مانند پروانه پراکنده شوند!

ظاهرا
« القارعه » فقط به بخش " هلاکت " از « الساعه » گفته می شود و " بعثت " را شامل نمی باشد. تکرار می کنم که مفسران دو عنوان مذکور را؛ همان " روز قیامت " بمعنای مشهور آن؛ که پایان عالم دنیاست؛ معنی و تفسیر نمودند!

در هر صورت با روش قرینه سازی و نیز سیاق آیات بخوبی می توان بدست آورد که « القارعه » مترادف « الساعه »؛ بمعنی " عذاب هلاک کننده " است؛ با این تفاوت که آن ظاهرا؛ " بعثت " را شامل نمی گردد. باری؛ آن دو براستی نامهای " روز قیامت " هستند. اما اشکال اصلی؛ در درک و فهم تفسیر سنتی از " روز قیامت " است. در هر صورت یکی از مظاهر و مصادیق مهم " قیامت " و " عذاب مهلکانقلابات و تحولات بنیادین اجتمائی است: 


و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض
البقره - 251
و اگر نبود که خدا توسط برخی مردمان؛ مانع برخی دیگر شود؛ قطعا دنیا به فساد کشیده می شد.



دو ویژگی خاص " قیامت "

" قیامت " شامل دو پدیده است: نیستی و هستی یا هلاکت و بعثت. همانطوریکه در " قیامت طبیعت "؛ 
" بدن جدید " مبعوث و جایگزین " بدن قبلی " می گردد؛ همانطور هم در " قیامت جامعه "؛ " مردمان دیگری " مبعوث می شوند و جایگزین " مردمان قبلی " می گردند که با عذاب الهی بهلاکت و نابودی دچار شدند:
 
الف - قیامت و معاد در طبیعت یا معاد طولی
 
و قالوا ء اذا کنا عظاما و رفاتا ء انا لمبعوثون خلقا جدیدا اولم یروا ان الله الذی خلق السموات و الارض قادر علی ان یخلق مثلهم
الاسراء - 98 , 99
و گفتند: " وقتی استخوان و متلاشی شدیم؛ آیا ما در بدن جدیدی؛ آفریده می شویم؟ آیا نمی بینند خدائیکه جهان را آفریده؛ قادر است؛ مثل همین (بدن های) آنها را بیآفریند!

ب - قیامت و معاد در جامعه یا معاد عرضی

و الله الغنی و انتم الفقراء و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم ثم لا یکونوا امثالکم 
محمد - 33
و خدا بی نیاز است و شما نیازمند. حال اگر روی برگردانید؛ مردمان دیگری را جایگزین شما می گرداند که مانند شما نخواهند بود!

فان تولوا فقد ابلغتکم ما ارسلت به الیکم و یستخلف ربی قوما غیرکم
هود - 57
اگر برگردید؛ پس من رسالتم را برای شما به پایان رساندم؛ و پروردگارم مردمان دیگری را؛ جانشین شما می گرداند.


الم یروا کم اهلکنا من قبلهم من قرن مکنا هم فی الارض...فاهلکنا هم بذنوبهم و انشانا من بعد هم قرنا اخرین
الانعام - 6
آیا نمی بینند که چه بسیار مردمان اعصاری را؛ پیش از خودشان؛ که در زمین حاکم بودند؛ نابود کردیم...پس آنان را بخاطر گناهانشان نابود کردیم و بعد از آنها؛ در عصر دیگری؛ مردمان دیگری را آفریدیم.
بنا بر این منظور از « قرنا اخرین » همان « قوما غیرکم ». اما نکتۀ ظریف و مهم آنکه واژۀ « قرن » بمعنی « زمان » است. بنا بر این بکارگیری « قرن » بجای « قوم » حاکی از آمدن " مردمان روزگار جدید " است. پس « قرن » درعبارت « من قبلهم من قرن »؛ در آیۀ فوق؛ بمفهوم " مردمان روزگار گذشته " می باشد. 
 

 
جایگزینی نسل جدید

با آنچه در بالا بدان اشاره شد؛ معلوم می گردد که؛ اقوام جایگزین باید فرزندان و نسلهای جدید همان اقوام قبلی باشند. قرآن این معنا را در واژۀ « قرن » بیان نموده است. بنا بر این:
قرنا اخرین = نسل جدید
از اینجا می توان دریافت که مُراد از " نسل جدید "؛ الزاما " نسل اول " یا فرزندان بلافصل اقوام ستمگر؛ نیست. بلکه بطور کلی از فرزندان اقوام ستمگر؛ درعصر و زمانه ائی؛ نسل جدیدی مبعوث خواهد شد که؛ جایگزین نسل ستمگر قبلی می گردد.

اکنون به نمونه هائی تاریخی از " قیامت اجتمائی " در قرآن نگاهی کوتاه می اندازیم. تا نشان دهم که قوم جایگزین؛ از فرزندان قوم ستمگر هستند. بعنوان نمونه قوم بنی اسرائیل؛ فرزندان قوم باقی ماندۀ نوح؛ پس از طوفان بود:
 
وء اتینا موسی الکتاب و جعلناه هدی لبنی اسرائیل...ذریه من حملنا مع نوح
الاسراء - 3,2
و ما به موسی کتابی دادیم  برای هدایت بنی اسرائیل...که فرزندان کسانی بودند که در کشتی نوح حضور داشتند.


انا حملنا ذریتهم فی الفلک المشحون
یس - 41
ما فرزندان آنها (قوم ستمگر و محکوم به نادبوی) را در کشتی حمل کردیم.

و لقد نادینا نوح فلنعم المجیبون و نجیناه و اهله من الکرب العظیم و جعلنا ذریته هم الباقین
الصافات - 75الی77
نوح به ما ندا داد و ما او و اهلش را از اندوه بزرگی نجات دادیم و فرزندان آنها را باقی گذاردیم.
این آیه نشان می دهد که ذریه و فرزندان کسانی که در کشتی نجات نوح بودند؛ نسل بعد نسل؛ باقی ماندند ودر نتیجه بنوبۀ خود؛ بعنوان اقوام بعدی جایگزین شدند. البته آنان در ابتدا جمعیت کوچکی بودند. اما بتدریج در طول گذشت روزگار زیاد گشتند:

امدکم بانعام و بنین
الشعراء - 133
آنان را با حیوانات و فرزندان کمک کردیم.

واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح و زادکم فی الخلق بصطه
الاعراف -69
بیآد بیآورید که شما جانشینان بعد از قوم نوح شدید و خدا نسل شما را افزایش و توسعه داد.

پس این دو؛ مترادف و قرینۀ یکدیگرند:
 
الخلق = بنین  = فرزندان
 
بعبارت دیگر؛ یکی از معانی « الخلق » تولید مثل و افزایش زاد و ولد تدریجی آن قوم جایگزینِ باقی مانده از زمان نوح (ع) می باشد. در نتیجه معادلۀ ذیل حاصل می گردد:

و زادکم فی الخلق بصطه  نسل جدید

نتیجه گیری فوق که؛ با استناد به تاریخ اقوام در قرآن بدست آمده؛ در خود قرآن نیز؛ بصورت یک اصل کلی و قائدۀ عمومی؛ صریحا آمده است:

و ربک الغنی ذوالرحمه
ان یشا یذهبکم و یستخلف من بعدکم ما یشاء کما انشاکم من ذریه قوم اخرین

الانعام - 133
و پروردگارت بی نیاز و صاحب رحمت است. اگر بخواهد شما را می برد و پس از شما؛ هر کسی را می آورد. به همانگونه شما نیز؛ فرزندان قوم دیگری؛ پیش از خودتان بودید.


از این آیه معلوم می شود که؛ آن قومی که محکوم به " رفتن " شده؛ زمانی خودش " قوم جایگزین " بوده است. دقت نمائید.



تفاوت و تشابۀ نسل جدید

رفتار و عمکرد نسل جدید؛ که از ویرانه و خاکستر نسل ستمگر بهلاکت رسیده؛ مبعوث گردیده؛ طبیعتا مثل و مانند گذشتگان خود؛ نخواهد بود:
 
و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم ثم لا یکونوا امثالکم 
محمد - 33
حال اگر روی برگردانید؛ خدا مردمان دیگری را جایگزین شما می گرداند که مانند شما نباشند!

بدین ترتیب نسلهای قبلی به علت ستمگری؛ نابود می شوند و نسل بعدی جایگزین می گردند؛ تا اینان نیز بنوبۀ خود؛ عملکرد خود را به " تاریخ " نشان دهند:
 
ولقد اهلکنا القرون من قبلکم لما ظلموا...ثم جعلناکم خلائف فی الارض من بعدهم لننظر کیف تعلمون
یونس - 14
و بتحقیق مردمان اعصاری را؛ بخاطر ستمگری؛ پیش از شما نابود کردیم...سپس شما را؛ بعد از آنها؛ در زمین جانشین قرار دادیم؛ تا ببینیم حالا؛ شما چه می کنید!
به عبارتهای « من قبل » و بخصوص « من بعد » توجه و تامل نمائید. با توجه به تفاوت آنها با « قبل » و « بعد » که در بخش چهاردهم (4) گفتم؛ آنها دلالت بر" نسلهای قبلی و جدید " دارند.


بهر حال؛ پس از گذشت سالیان متمادی و در نتیجه گذشتن " نسلهای پی در پی "؛ سرانجام نسل دیگری از آنها هم؛ به انحراف و گمراهی کشیده می شود و به عاقبت نیاکان گذشته شان گرفتار می گردند:

انما اشرک آباؤنا من قبل و کنا ذریه من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطلون
 الاعراف - 173
جز این نیست که پدران ما از پیش شرك آوردند و ما فرزندانى از پى آنها بودیم ، آیا ما را به سزاى اعمالى كه بیهوده كاران كرده اند هلاك مى كنى.


 


قرینه سازی آیات " قیامت و معاد اجتمائی "

آنچه ما در جستجوی آن هستیم؛ یافتن معنی یا چگونگی « خلق جدید » در" قیامت  طبیعت " است. نکته ای که نباید از یاد بُرد اینکه؛ در قرآن؛ دو عبارت « خلق جدید » و« بعث »؛ از مهمترین عبارتهای 
" قیامت طبیعت " می باشند. با اینحال واژۀ « بعث » در قرآن؛ بصورت عام هم؛ مکرر آمده است. ولی عبارت « خلق جدید » در موضوع معاد؛ بطور کلی؛ منحصر بفرد است. این عبارت از هشت (8) مورد؛ شش (6) بار دربارۀ زنده شدن دوباره در "معاد انسان در طبیعت" و دو(2) بار در مورد تحولات بنیادین جوامع یا " معاد در اجتماع " آمده است. اکنون نگاهی به یک مورد آن؛ همراه با قرینه اش می اندازیم:

و الله الغنی و انتم الفقراء و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم ثم لا یکونوا امثالکم 
محمد - 33
یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید ان یشا یذهبکم و یات بخلق جدید
فاطر- 16

هر دو آیۀ فوق مربوط به " معاد در اجتماع " می باشند. از آنجائیکه این آیات قرینۀ یکدیگرند؛ بنا بر این:
 
یستبدل = یذهبکم و یات
 
جایگزین کردن = بُردن و آوردن

قوما غیرکم = بخلق جدید 
 
مردمانی غیر از شما = مردمانی جدید

دقیقترآنکه « خلق » بمعنی « قوم » و« جدید » بمعنی « غیرکم » می باشد.

اما علیرغم آنکه عبارت « قوم غیرکم » در4 مورد از آیات قرینه بکار رفته  و واژۀ " قوم " فراوان در قرآن آمده؛ با اینحال در دو آیه؛ بجای چنین عبارت معمول از عبارت خاص و ویژۀ " معاد در طبیعت " یعنی « خلق جدید » استفاده شده است. و حال آنکه  که بهیچوجه نیازی به استفادۀ چنین واژه یا عبارت غیرمتعارف؛ بسیار خاص و حتی شاید بلحاظی انحرافی نبود.
چرا قرآن در دو آیه؛ از آیات " قیامت و معاد در جامعه "؛ بجای عبارات معمول « قوم » یا « قرن »؛  عبارت ویژۀ معاد یعنی « خلق جدید » را بکار بُرده است؟!
 
تردیدی نیست که انتخاب واژه ها و عبارتها و نیز انتخاب کاربرد آنها در آیات قرآن براساس حکمت و برای تعلیم و تفهیم آیات قرآن و مقاصد آنهاست. زیرا هیچ کلمه بلکه حرفی در قرآن بی حکمت و بی دلیل نیست.

اما عبارت « ثم ولایکونوا امثالکم » توصیف « قوما غیرکم » می باشد. این نشان می دهد که آنان نه تنها مبدا موجودیتشان و هویت ذاتی و شخصیشان و طبیعتا بدنهایشان با قوم دیگر فرق دارد؛ بلکه صفات و خصوصیا ت اخلاقی و رفتارهای اجتمائیشان نیز می تواند تفاوت داشته باشد. آیۀ مزبور از این جهت؛ تک و یگانه است و البته آوردن آن؛ فی نفسه در خود آیه؛ بصورت مجرد؛ لازم و ضروری نبود. ولی این در حقیقت تاکید مضاعفی است بر « جدید » بودن " قوم دیگر ". 

قوما غیرکم ثم لایکونوا امثالکم = خلق جدید 
 
ولی اگر می گفت « ثم یکونوا امثالکم »؛ دیگر جایگزینی بیهوده می بود. و در نتیجه آن مصداق  
« خلق جدید » نمی شد. بعبارت دیگر آن " معاد " نبود؛ بلکه " معادل " بود. دقت کنید. ممکن است بگوئی؛ پس چرا قرآن در 2 - 3 مورد؛ عکس آن را گفته و در نتیجه تناقضگوئی بنظر می رسد: 

وما نحن بمسبوقین علی ان نبدل امثالکم
الواقعه - 60 ,61
و ما از جایگزین کردن مانند شما؛ عقب نمی افتیم.

و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبدیلا

 الانسان - 28 
و آنگاه که بخواهیم؛ مانند شما را پی در پی جایگزین می کنیم.

پاسخ این است که میان « یکون امثال » و « یبدل امثال » تفاوت و فرق است. اولی پدیده ای " فرهنگی " و دومی " فیزیکی " می باشد. بنا بر این میان آنها تناقضی وجود ندارد.
پس در بعثت " قیامت طبیعت "؛ « یخلق مثلهم » رُخ می دهد و در بعثت " قیامت جامعه "؛ « یبدل امثالهم ».
قبلا با استفاده ازقرینه های مذکورنشان دادیم که 
قوما غیرکم  بخلق جدید  است. جهت تکمیل بررسی دقیق؛ سه آیۀ قرینۀ ذیل را در کنار هم می آورم:

 
ان یشا یذهبکم ایها الناس و یات باخرین
النساء - 133 
ای انسانها اگر او بخواهد شما را می برد و دیگران را می آورد.

ان یشا یذهبکم و یات بخلق جدید
فاطر - 16
اگر او بخواهد شما را می برد و خلق جدیدی می آورد.

وکم قصمنا من قریه کانت ظالمه و انشانا بعدها قوما اخرین
الانبیاء - 11 
و چه بسیار تمدن های ستمگر بود که خُوردشان کردیم و قوم دیگری را آفریدیم.

بنا بر این عبارات ذیل؛ تعبیرات دیگری از « قوما غیرکم » می باشند:

 و یات باخرین  و یات بخلق جدید  قوما اخرین

اکنون به اصل کلی و قائدۀ عمومی قرآن در تحولات تاریخ؛ برمی گردیم:

و ربک الغنی ذوالرحمه
ان یشا یذهبکم و یستخلف من بعدکم ما یشاء کما انشاکم من ذریه قوم اخرین

الانعام - 133
و پروردگارت بی نیاز و صاحب رحمت است. اگر بخواهد شما را می برد و پس از شما؛ هر کسی را می آورد. به همانگونه شما را نیز از فرزندان قوم دیگری پیش از خودتان آفرید!
 
دقت کنید که عبارت « قوم اخرین » بمعنی < مردمانی دیگر > هم نقش « خلق جدید » را ایفا می کند و هم نقش « خلق قدیم و قبلی » را. زیرا چنانکه قبلا اشاره کردم؛ هر قوم قدیم هلاک شده؛ در زمان ظهور خود؛ « خلق جدید » بوده است.
پس دو عبارت ذیل؛ در آیات 11 از سورۀ انبیاء و 133 از سورۀ انعام؛ در اصل قرینۀ یکدیگرند؛ هر چند که زمان وقوع آنها متفاوت باشد.

انشانا    بعدها     قوما اخرین
انشاکم  من ذریه  قوم  اخرین

ان یشا یذهبکم و یستخلف من بعدکم خلق جدید کما انشاکم من ذریه قوم اخرین
 
و پروردگارت بی نیاز و صاحب رحمت است. اگر بخواهد شما را می برد و پس از شما؛ نسل جدیدی را می آورد. به همانگونه شما به همانگونه شما را نیز؛ از فرزندان قوم دیگری پیش از خودتان آفرید!


بنا بر این؛ نتیجۀ ذیل بروشنی بدست می آید:

خلق جدید  =   ذریه قوم اخرین

اینک با توجه به قائدۀ مشهور یافتن معانی واژگان و عبارات قرآن از کاربُرد آنها در خود قرآن و بخصوص اینکه عبارت « خلق جدید » در قرآن منحصرا در مورد " قیامت و معاد "؛ بطور کلی؛ آمده؛ در نتیجه با استناد به آیات " قیامت در جامعه "؛ « خلق جدید »؛ بمعنی « نسل جدید »  می باشد.

اما علیرغم صحیح بودن ادعای فوق؛ من آن را کافی و مقصد نهائی نمی دانم. زیرا آن نتیجه گیری غیر مستقیم است. و نظر به حساسیت این موضوع؛ لازم است که به یک نتیجه گیری مستقیم دست یابیم. از اینرو؛ به تکمیل آن می پردازم.





تلاقی قیامت طولی و قیامت عرضی
نکته ای که باید بدان توجه داشت اینکه " قیامت در جامعه " مقارن و مصادف با " قیامت در طبیعت " خواهد بود. بنا بر این " قیامت طولی " و " قیامت عرضی " در یک نقطه یکدیگر را تلاقی می کنند. زیرا قبلا؛ در بخش سیزدهم (1)؛ نشان دادم که « الساعه » بعنوان " قیامت جوامع ستمگر " بمعنی " هلاکت و بعثت " می باشد. یک نمونۀ آن را در آیات ذیل می بینیم:

و ما ینظرون الا صیحه واحده تاخذهم...و لا الی اهلهم یرجعون و نفخ فی الصور فاذا هم من الاجداث الی ربهم ینسلون قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا 
 یس -49 الی 52
و جز یک صدائی را که آنها را خواهد گرفت؛ انتظاری نمی کشند...و آنها دیگر نمی توانند بسوی خویشان خود رجعت کنند...آنگاه بسرعت از آرامگاهشان (در عالم برزخ) بسوی پروردگارشان می روند. (همانطور گذشتگان) گفتند (!) : " ای وای بر ما چه کسی ما از استراحتگاه ما مبعوث نموده است؟"

پیشتر اشاره کردم که در بعثت "قیامت طبیعت"؛ «یخلق مثلهم» رُخ می دهد و در بعثت "قیامت جامعه"؛ «یبدل امثالهم». پس معنی «خلق جدید» را باید از تلاقی این دو بدست آورد.

الف - معاد در طبیعت

و قالوا ء اذا کنا عظاما و رفاتا ء انا لمبعوثون خلقا جدیدا اولم یروا ان الله الذی خلق السموات و الارض قادر علی ان یخلق مثلهم
الاسراء - 98 , 99 

و گفتند: " وقتی استخوان و متلاشی شدیم؛ آیا ما در بدن جدیدی؛ آفریده می شویم؟ آیا نمی بینند آن خدائیکه جهان را آفریده؛ قادر است مانند و مثل همین (بدن های) آنها را بیآفریند!

ب - معاد در جامعه

الم تران الله خلق السموات والارض بالحق ان یشا یذهبکم ویات بخلق جدید
ابراهیم - 19
آیا نمی بینی آن خدائیکه جهان را به حق آفریده؛ اگر بخواهد شما را می برد و نسل جدیدی می آورد؟!

 

نطفۀ « خلق جدید »

بنا بر این نقطۀ تلاقی
" قیامت طبیعت " و " قیامت جامعه "؛« خلق جدید » خواهد بود.


« یخلق مثلهم » خلق جدید « یبدل امثالهم »

بدین ترتیب می توان " نقطۀ تلاقی " را " نطفۀ خلق جدید " دانست. حُسن این نقطۀ تلاقی در این است که؛ دیگر با هیچ بهانه ای؛ نمی توان خدشه ای بر آن؛ وارد نمود. زیرا وقتی « خلق جدید »؛ در
" قیامت جامعه "؛ " نسل جدید " باشد؛ در نتیجه آن بعنوان نقطۀ تلاقی با " قیامت طبیعت "؛ نمی تواند معنای دیگری؛ جز " نسل جدید " داشته باشد.

پس بنا بر این؛ آیۀ 7 از سورۀ سجده را نیز می توان چنین فهمید:

قالوا ء اذا ضللنا فی الارض ء انا لفی خلق جدید
قالوا ء اذا ضللنا فی الارض ء انا لفی خلق جدید من ذریه قوم اخرین

گفتند: آیا وقتی ما در زمین محو شدیم؛ ما در نسل دیگری از فرزندان مردمان پیشین؛ در خواهیم آمد؟!

با در نظر گرفتن " نقطۀ تلاقی " بمثابۀ " نطفۀ خلق جدید "؛ راه برای بعثت " نسل هلاک شدۀ قبلی " در" نسل جدید " هم؛ باز خواهد بود؛ تا شانس و فرصت دیگری و بهتری داشته باشند. باستناد آیۀ :

ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون

سپس شما را پس از مرگتان مبعوث نمود؛ تا شاید شکرگزار باشید.

و این منافات با اصل " جایگزینی " یا " معاد " ندارد. زیرا که اکنون شرایط بکلی عوض شده و ستمگران حاکم دیروز؛ امروز اما ابزارهای قدرت ستمگری را از دست داده اند و بهمراه مبعوث شدگانی که در زندگانیهای قبلی ستمگر نبودند؛ فرصت جدیدی را؛ در عصر دیگری؛ برای جبران گذشتۀ خود بدست آورده اند.
آیات ذیل بروشنی تلاقی " معاد طبیعی " و " معاد اجتمائی " با یکدیگر را؛ نشان می دهند:
 

نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین علی ان نبدل امثالکم و ننشئکم فی ما لاتعلمون و لقد علمتم النشاه الاولی فلولاتذکرون

 الواقعه - 60 الی 62
ما مرگ را میان شما تنظیم کردیم و ما از اینکه مانند شما را جایگزین کنیم؛ عقب نمی مانیم و شما را در چیزی که نمی دانید می آفرینیم. ولی تو که آفرینش قبلی را می دانستی؛ چرا درنمی یابی؟!


نتیجۀ بحث

بعنوان نتیجه گیری؛ آیۀ ذیل را بازخوانی می کنیم:

و قالوا ء اذا کنا عظاما و رفاتا ء انا لمبعوثون خلقا جدیدا... فسیقولون من یعیدنا قل الذی فطرکم اول مره...و یقولون متی هو قل عسی ان یکون قریبا
الاسراء -  49,51
و گفتند: " وقتی استخوان و متلاشی شدیم؛ آیا ما در نسل جدیدی آفریده می شویم ؟...چه کسی ما را باز می گرداند " ؟ بگو! همآنکسی که شما را؛ بار اول متولد نمود!..و می گویند که این چه وقتی است؟ بگو؛ (بسته به شرایط خودتان) شاید آن نزدیک باشد!

این بدان معناست که؛ در زبان و ادبیات منحصربفرد قرآن؛ همانطور که عبارت « فطرکم اول مره »؛ صریحا بمعنی " تولد بار اول " است؛ همانطورهم؛ عبارت « خلق جدید »؛ بمعنی " تولد دوباره " می باشد!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر